عطر تو ....
.......... پرم از گرمای نفسهات ، صدای خنده هات ، دستان بازت برای به آغوش کشیدنت . بی شک گذران امروز یکی از سخت ترین کارهای دنیاس . 2 روز کامل رو با تو بودم ، بدون نیاز به ترک کردنت برای انجام کارهای روزمره ، به لطف دوستان و همسفران همراه ، من و تو لحظات زیادی برای هم بودیم . شاید هیچکس متوجه نشد ، شاید هیچکس درک نکرد ، که چه لطفی در حق من شد ، که چقدر کم داشتن های تو جبران شد . آوای دلنشین مامان مامان گفتنت لحظه ای رهایم نمی کند و من سرمست و مغرور از وابستگی ات به خودم غرق در لذتی شدم ، که بهشت زیر پایم بود ...... کاش چشمانم قدرت ثبت همه ی اون لحظات را تا همیشه داشته باشد ، کاش ذهنم تلاشهایت را برای به دست آوردن خواسته هایت تا همیشه به یاد ...
نویسنده :
شیما مامان درینا و سامیار
12:04